محل تبلیغات شما



من یکبار برای همیشه طعم عاشق شدن را تجربه کردم عشقی یک طرفه و برای عموم ناپسند اما در کنار این عشق دوست داشتن های کوچکی بوده که قلب را روشن می کرد و اجازه می داد تا ذهن با این سرگرمی های کوچک خوشحال شود. 

قلب من هنوز هم پر می زند برای این دوست داشتنی های کوچک و گاهی چنان غرق در این می شود سرشار از زندگی و سبکی می شود. 

اما چه بگویم که همه چیز موقتی است و وقتی این دوست داشتن ها اینقدر سبک است که سریع از قلب در می رود آیا می شود که چیزی جز سرگرمی نیست؟؟ کاش یکی از این ها هرگز سرگرمی نبود مثل دانلود، جاوید، محمد،محسن و.

و اون یک دوست داشتنی موقر و مغرور و.

چه می شود زندگی اگر اینقدر بی رحم نبود.برای من و عشقم بی رحم بودی و خدا می داند چه میکشم. اما من عقل را در این عشق دور نیانداخته ام بلکه می دانم کاریش نمی شود کرد. 

اما اگر قرار است زندگی را دو نفره آغاز کنم ترجیحم بر این است دوست داشتنی در بین باشد حتی اگر سبک باشد. 


من در یک مشت از خرمن های گندم دست های تو را دیدم. دست های آفتاب سوخته و پینه بسته ات. 

اما در پولی که هر روز جا به جا می شود چشم های منتظرت را نمی بینم. می دانم که تو دیگر منتظر نیستی. زیرا خاک های زمین گندم تو را بلعيده است. تو اکنون تنها مشتی خاک هستی در دست های بی پناه یک زن. 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

oveis hosna